من خودم هستم

گوشه هایی از همین یکبار فرصت زندگی خودم

من خودم هستم

گوشه هایی از همین یکبار فرصت زندگی خودم

توضیحی ندارم جز این که من یکی از این چندین میلیارد موجود زنده جهان هستی هستم

پیوندهای روزانه

 

 

با رفتن نزدیکان پیر شدیم ولی بزرگ نه !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۳۹
خشایار عبدالهی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۵۶
خشایار عبدالهی

در این روزهای اوج کرونا در ایران و جهان گیرکردم میان مرگ عزیزان و مردم ، عشق ، و پس از مدتها دوباره تجربه  و علاقه به زندگی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۳:۳۱
خشایار عبدالهی

          منبع:   https://kafebook.ir/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۹ ، ۱۹:۵۳
خشایار عبدالهی

امروز با توصف زدن و عصبانی شدن چنددقیقه کارم زودتر انجام شد.

خدایا شکرت که حالم خوب نیست و از خودم بدم می آید و واسم شیرین نشد که تبدیل بشم به یه آدم حقیر با دستاوردی دست یافتنی در زندگی  ولی پست و حقیر و از درون تهی 

پیگیری کردن جدی یه کار خوبه ولی با احترام کمک از خدا طلبیدن همدلی نسبت به همه و واگذار کردن نهایی به خودش

چقدر این دیالوگ فیلم جرم حال امروز من بود زرنگیتو بفروش ...

رضا سرچشمه: ولی از اولش تا این‌جا، همش تقصیر من بود. از این که ننه بابام نمی‌دونستن درس چیه، تقصیر من بود. جمع کردم برم آلمان، نشد. یه نفرو نداشتیم، تو فامیل، آشنا، محل، بهم قرض بده. تقصیر من بود! پول نداشتم کتاب بخرم؛ چایی رو تو قهوه‌خونه نخورم. برم کافه… چه می‌دونم. برم سینما. اصلش فکر کردنو یاد بگیرم. تقصیر من بود! رفعت خان! کو بزرگ‌تر و راه‌بلد؟ نون سنگک فهمیدم چه ریختیه. تافتون، بربری، لواش. همه‌جورشو دیدم. ولی خیلی گشتم ببینم نون حلال چه شکلیه. دست هیچکی ندیدم. فقط شنیدم.

 رفعت خان: زرنگیتو بفروش، حواستو نفروش. مردونگی و فخر تو حواسه. آبی که می‌خوری می‌دونی از کدوم لوله است؟ قبلاً آب‌انبار بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۰۷
خشایار عبدالهی

 به هر ترانه ای سر میکشم تویی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم


بگذار بگویم که از سراب این و آن بریدم                من از عطش ترانه آفریدم


من از عطش ترانه آفریدم
حجم: 11.5 مگابایت
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۳۲
خشایار عبدالهی

امروز که برای امضاگرفتن فرمهای دانشگاه ازین اتاق به آن اتاق میرفتم و خیلی استرس داشتم که نکند دوباره به مشکل بخورم و بگن فلان درس را باید بگذرونی وقتی که کارم دوباره به یک هفته بعد موکول شد.

همراه با نارحتی و  عصبی شدن به ابن نتیجه رسیدم که حالا که راه گریزی نیست (مثل خیلی کارهایی که تا به چالشی میخورد  اولین راهی که به ذهن ما میرسه ول کردنه ) ناراحتی امری طبیعی و البته بی فایده است.

الان که چند ساعتی میگذره و مثل موتور ماشینی که چندساعت خاموشه سرد شدم درک کردم که هر خواسته ای به هرحال  با تلاطم روبرواست و نمیشه زندگی رو تعطیل کرد تا این خواسته انجام بشود بلکه همراه با این تلاطم به جنبه های دیگر زندگی پرداخت تا کم کم آرامتر شویم و از بالاتربه زندگی  نگاه کنیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۵۸
خشایار عبدالهی

چند روز پیش برای بار دوم و برای اجرای آخرشان به دیدن این تئاتر رفتم و باز هم مبهوت شدم و به فکر فرورفتم

فکر استفاده از فرصت همین یکبار زندگی و دونه لوفان ، چردیاکوف، معلم بچه ها و سه خواهر
گفتم کاش فیلم نمایشش ساخته بشه که بتونم دوباره ببینم ولی الان میگم نشه( ویا دوباره نبینم )
بهتر توذهنم ماندگار میشه مثل لحظات تکرار نشدنی یک زندگی بدون ثبت لحظه ها در دوربین موبایل

ازونهایی که فقط خودت میدونی چی بود مثل همین یکبار فرصت زندگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۸
خشایار عبدالهی
درمیانه  روزهایی که تلنگری کوچک از جانب خالق هستی و شاید  خشمی هرچند کوچک از جانب هستی  زندگیمان را کمی دگرگون ساخته این فرصت برای ما(من و دوستانم) ایجاد شد که درطبیعت ناگفته های خود از زندگی  را بیان کنیم ناگفته هایی که برایمان شاید بارها و بارها تجربه شده بود و اکنون به درک و بیان آن رسیدیم.                                                                                                                                                                       
از سرعت روزافزون و بدون دلیل  و توجیه زندگی تا توجه به  جزئیات آن حرف زدیم که نتیجه ای جز استرس ، نگرانی و رفتن مدام به گذشته و آینده  سودی  که نه اگر نگوییم ضرربرایمان نداشته است.
پی بردیم که برای شنیدن خود واقعی که مهمترین کار روزمره و هرثانیه زندگیمان میتواند باشد و مارابه آرامش  درمیان هیاهو و درلحظه بودن برساند راهی جز سکوت نداریم .سکوتی که میتوانیم با دوری  حداکثری یا حداقل استفاده مناسب از تکنولوژی  و پرهیز از قضاوت های ذهنی  به آن دست یابیم .
فهمیدیم که هرکسی برای خود بی همتاست و دارای تواناییهای لازم برای رسیدن به آرامش و خوشبختی دلخواه  واقعی خود است بدون اینکه به عامل بیرونی وابسته باشد  که البته نیازمند گذرزمان و عبور از خود ظاهری به خود واقعی است که  هم کار سخت و هم آسانیست و خود من هم در تلاشم .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۰۸
خشایار عبدالهی